اگر یک درخت در جنگل بیافتد و کسی صدایش را نشنود...
آیا اطلاعات شما در خلأ زندگی میکنند یا نیاز به مخاطب دارند؟ واضح است.
اطلاعات شما سر و صدا دارند و باید شنیده شوند!
فکر میکنید مخاطبانتان هرچند وقت یکبار داده های شما را دریافت میکنند؟ و
این به وضوح داستانی که انتظار دارید از طریق داده هایتان به آنها منتقل کنید را
روشن میکند. هرچند وقت یکبار به این موضوع به عنوان بخشی از وظایف خود در کار رسیدگی
میکنید؟
تحلیلگران داده باید برای شروع نه تنها به این فکر کنند که این داده ها
قرار است چه چیزی را آشکار کند، بلکه چگونه آن را به مخاطبان ارائه کنند. اولین
قدم در این راه فهمیدن این موضوع است که حتی اگر شما فقط یک تحلیلگر داده هستید و
این در شرح وظایف شما نیامده است، اما شما همزمان مسئول برقرای ارتباط هم هستید.
و برای برقراری ارتباط با داده ها، باید آنها را مصور کنید.
همه ما این استدلال را قبلا شنیده ایم، اما اجازه دهید من یک بار دیگر پایهای ترین اصل را (با تعداد معدودی استثنا) برای شما تکرار
کنم که همیشه در روند کلی برقراری ارتباطات، یک نمایش تصویری از داده ها، از
ردیفهایی از داده های خام بسیار موثرتر خواهد بود.
امیدوارم که لازم به صرف زمان بیشتر برای توضیح این اصل در این مقاله نباشد. چون
به نظر میرسد این اصل تا حد زیادی پذیرفته شده و نیاز به بحث بیشتری نباشد.
با فرض اینکه این را پذیرفته اید، استدلال بعدی ممکن است این باشد: حالا
من داده های خود را مصور کرده ام و یک اکسل بزرگ و یا نمودار SSPS تولید کرده ام که نیازی
نیست برای بهبود آن کار بیشتری انجام داد. خوب باور من این است که حتی اگر شما در
حال حاضر، داده های خود را به تصویر هم کشیده اید، احتمالا آن را به خوبیای که باید، انجام نداده اید. اما شما تنها نیستید، اکثر افرادی که دادههای خود را به تصویر میکشند، واقعا همه کاری
را که باید، انجام نمیدهند.
خوب، چگونه پیشرفت کنیم؟ در اینجا ۴ نکته کلیدی را میگوییم که لازم است هنگام برقراری ارتباط به وسیله دادههای
خود با دیگران، آنها در ذهن داشته باشیم
مثل مخاطبان خود فکر کنید
آیا تا کنون سعی کرده اید که چیزی را به یک بچه ۴ ساله توضیح دهید؟ چه کار میکنید؟ مثلا فرض کنیم که میخواهید توضیح دهید
که رانندگی کردن چگونه است. قطعاً شما با قوانین جادهها یا مسائل حقوقی یا حتی
آموزش نشستن در ماشین شروع نمیکنید. احتمالا به جای آن شروع میکنید به صحبت کردن
درباره اینکه چقدر رانندگی شبیه بازی آیپد آنها خواهد بود اگر به جای چرخاندن
آیپد، آنها فرمان را بچرخانند. شما بلافاصله در مورد آنچه که آنها در حال حاضر میدانند،
فکر میکنید بنابراین میتوانید از تشابه و کلمات درستی استفاده کنید. و به این فکر
میکنید که چه چیزهایی را نمیدانند و یا نمیتوانند متوجه شوند، پس وقت خود را
برای پیچیده تر کردن مساله تلف نمیکنید. به عبارت دیگر، شما با ۴ ساله درون خود ارتباط برقرار میکنید- شما مثل مخاطب خود فکر میکنید.
دقیقا همینکار را باید وقت برقراری ارتباط با دادهها نیز انجام دهید.
باید به این مساله فکر کنید که مخاطب شما تخصص عمیقی دارد یا موضوع کاملا برای او
جدید است. آیا آنها آشنایی زیادی با این نوع اطلاعات دارند یا کاملا جدید هستند؟
آیا میتوانید همزمان چند چیز را باهم مقایسه کنید تا نیاز دارید که در هر زمان روی
موضوع خاصی کار کنید؟ هرچه بیشتر مثل آنها فکر کنید، ارتباط شما درست تر و منطقیتر
خواهد بود. شما باید در برابر این فکر مخاطبان که این فقط شغل شماست، مقاومت کنید.
برای مخاطبان خود وقت بگذارید و این را از یک روش معمول و همیشگی انجام ندهید.
شما برقرار کننده ارتباط باشید
هنگامی که آنها مخاطبان را هدایت کردند، مسئولان برقراری ارتباط، پیام را
میسازند. آنها میدانند که آنها فقط یک برگرداننده سادهٔ حقایق و اطلاعات نیستند.
آنها به دقت دربارهٔ آنچه که قرار است راجع بهش صحبت کنند و آنچه مخاطبان سعی در
فهمیدنش دارند، فکر میکنند. و آنها کاملا از آنچه که در جریان تولید است، و
نیازها و انتظارات مخاطبان، مطمئن میشوند.
شاید شما فکر کنید که، اما من که داستان نمیگویم، من فقط حقایق را به
اشتراک میگذارم. من ممکن است تا حدی موافق باشم. مجموعهای از حقایق، بدون داشتن
یک ساختار منظم، غیر قابل استفاده است. شما اعداد را از یک حصار پرتاب نمیکنید،
شما در حال ارائه بینش و دانش هستید. راجع به چه؟ این داستان شماست. شاید شما آمار
فروش فصل را به اشتراک میگذارید، بنابراین مجموعه حقایق شما در آن زمینه است.
داستان شما دربارهٔ عملکرد فروش است و شما نیاز به سازماندهی و نمایش دادههای خود
به شکلی دارید که این داستان را روایت کند و نه داستان تعهد کارکنان و یا نسل
مدیران و یا صدها موضوع دیگری که ممکن است در گزارشهای دیگر خود استفاده کنید.
دقیقا بدانید که چه میخواهید بگویید
برای اینکه دقیقا بدانید راجع به چه چیزی با مخاطبان خود صحبت میکنید، این
مهمترین ابزاریست که در جعبه ابزار هر ارتباط برقرار کنندهای، وجود دارد: دقیقا بدانید که چه میخواهید بگویید.
چگونه میخواهید ارتباط برقرار کنید وقتی که نمیدانید قرار است چه بگویید؟
برای تحلیلگران داده، اغلب این سختترین بخش است. چند
چالش کلیدی دراین باره:
- رئیس شما درخواست تهیه آمار فروش سه ماهه را دارد، بنابراین شما آمار فروش
سه ماهه را آماده میکنید. اما این واقعا چیزیست که او نیاز دارد؟ به عنوان یک
تحلیلگر، شما باید هدف را بشناسید- اگر سوال راجع به سودآوریست، شاید سود معیار
بهتری باشد. و بجای اینکه فقط آمار فروش سه ماهه را ارائه کنید، میتوانید ارقام سه
ماهه را با تصاویری از هر هفته ارائه کنید چون شما میدانید که خروجی کدام هفته بر
متوسط کلی تاثیر داشته است.
-
شما همیشه میخواهید تا جایی که ممکن است دادههای زیادی را در گزارش خود
بیاورید چون شما میدانید با دادههای بیشتر احتمال رسیدن به نتیجه مورد نظر، بیشتر
است. این بازگشت به نقطه اول بالاست: مخاطبان شما به داده بیشتر نیاز ندارند، به
داده درست احتیاج دارند. و اگر مخاطب نیاز بیشتری داشت، باید تکه تکه ارائه دهید،
نه یکباره. با دادهها داستان بگویید، نه یکباره آنها را در یک تصویر به خورد
مخاطب دهید.
- شرکت ما در رقابت همیشه اینگونه عمل میکند. به عنوان یک تحلیلگر، شما
همیشه به یک روش خاص به دادهها نگاه میکنید- و انتظار دارید که مخاطبان شما نیز
همینطور باشند. اما باید گاهی در برابر این فرض مقاومت کنید و چیزهای جدید را
امتحان کنید. در معرفی راههای جدید برای برقراری ارتباط ریسکهایی هم وجود دارد،
اما گاهی اوقات باعث ارائه فرصتهای جدید میشوند.
بدانید که کدام اصول طراحی را دنبال کنید و کدام را حتی امتحان هم نکنید
طراحی خوب سخت است. به من اعتماد کنید، من یک طراح خود آموخته هستم و ۲۰ سال زمان برد تا به نقطهای برسم که گاهی طراحیهایم بسیار زیبا هستند. اما این ساده یا طبیعی به
دست نیامد. من چند اصل اساسی را دنبال کردم و کاملا میدانم که کدام شیوههای
طراحی را حتی نباید زحمت امتحان کردنشان را بکشم. چندتا از این اصول عبارتند از:
- چشم دوست دارد همه چیز را به شکل خطی ببیند. بنابر این وقتی که شما متن و
تصویر را در نمودارها و اسلایدهای خود قرار میدهید، لبههای همه چیز را به هم
تراز کنید. مهم نیست که عنوان منطبق با نمودار چپ چین است یا با لبهی راست آخرین گراف راست چین، فقط چیزها را
باهم تراز کنید. البته انعطاف پذیری هم وجود دارد، اما بدانید که هرچه بیشتر وقت
برای خطی و مرتب کردن چیزها بگذارید، آنها بهتر درک خواهند شد.
-از فضاهای سفید نترسید. اجازه دهید که جمله خود را اینطور بگویم، فضاهای
سفید را با آغوش باز بپذیرید. شما قرار نیست که هر پیکسل از فضای قابل دسترس متن
را پر کنید. یک نمودار ایجاد کنید، مقداری فضای خالی اطراف آن بگذارید. همه چیز
را برچسب نزنید. محور بسازید و آنها را علامت گذاری کنید اما با یک سایه روشن
خاکستری محو. و تا جای ممکن از علائم و خطوط جدولی کمتری استفاده کنید. چشمها را
به مسائل مهم هدایت کنید، نه به برچسب محورها و دیگر چیزهای به درد نخور. و فضاهای
خالی بگذارید که چشم استراحت کند، که به آن کمک کنید تا بر چیزهای مهم تمرکز کند.
- سعی نکنید که رنگ خود را تولید کنید اما رنگهای پیش فرضی که اکسل به شما
میدهد را هم نپذیرید. انتخاب رنگ واقعا سخت است. اکثر طراحان خوب در انتخاب رنگ
خیلی قوی نیستند. مهم نیست که اکثر مردم تجربه چیدن رنگ برای بهینه سازی نمایش
داده را ندارند، اما شما میتوانید با گوگل کردن عبارت "بهینه سازی رنگها برای
طراحی داده" یا چیزی شبیه به این، رنگهای مناسب این کار را پیدا کنید. اگر
باید به استانداردهای برند تجاری پایبند باشید، با تیم طراحی کار کنید تا
بتوانید بهترین رنگ را برای دادههای خود پیدا کنید.
ممکن است طراحی یک تصویر عالی از داده ها، که باعث برنده شدن شما شود، در
اولویت لیست شما نباشد- که نباید هم باشد. چیزی که مهم هست، این است که طوری داده
را به تصویر بکشید که بتواند با مخاطب ارتباطی که مد نظر بوده است را برقرار کند.
این مقاله و چند راهنمایی دیگر که من ارائه داده ام، یک شروع خوب است.
منبع
Data Informed